خیلی از روزها می شه که به ته خط می رسم . از اینکه ایرونیم ننگم
می شه و مرگ برام عروسیمه . و دائم از خودم می پرسم چرا ؟ چرا عاقبتمون به
اینجا رسید . لابد لیاقت بهترشو نداشتیم ! نمی دونم اما مرتب سوالهای زیادی
به مغزم هجوم میاره که همه بی جواب موندند . اما همینو به فال نیک می گیرم
چرا که پایه و اساس گام نهادن در مسیر تجدد همین سوال کردنه . در واقع این
سواله درسته که ما رو در مسیر صحیح مدرن شدن قرار می ده .
اولین
سوال : آقا این مدرنیسم چیه که دم و دقیقه اسمشو میاری ؟ پایه و اساس تفکر
جدید چطور می تونه مارو از این فلاکت نجات بده ؟ حالا مگه سنت چه عیبی داره
که باید دست به دامن افکار مدرن بشیم ؟ خوب مگه نمی شه با سنت خودمون
خوشبخت باشیم ؟ اصلا سنت چیه ؟
میدونین اولین سوال رو کی و چه کسی کرد که ما یعنی ایرون قدم به تجدد و افکار مدرن گذاشت ؟
آخه
ما که از همه دنیا سر بودیم چطور شد که از همه عقب افتادیم و شدیم جهان
سومی و خاک تو سر که نه می تونیم چیزی از خودمون بسازیم و نه می تونیم چیزی
از خودمون اندیشه کنیم ؟
اولین قدمو عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه
قاجار با سوالی برداشت . عباس میرزا پس از شکست فاجعه بار ایران از روس و
تحمیل قرداد گلستان و ترکمانچای به فرستاده ناپلئون گفت:
چه قدرتی
اینچنین شما را بر ما برتری داده است ؟ سبب پیشرفتهای شما و ضعف همیشگی ما
چیست ؟ شما با فن فرمانروایی ، فن پیروزی و هنر به کار گیری همه توانایی
های انسانی آشنایی دارید ، در حالی که ما در جهلی شرمناک محکوم به زندگی
گیاهی هستیم و کمتر به آینده می اندیشیم .آیا قابلیت سکونت و باروری و ثروت
خاک مشرقزمین از اروپای شما کمتر است ؟ آیا شعاعهای آفتاب ، که پیش از آن
که به شما برسد ، نخست ، بر روی کشور ما می افکند ، خیر کمتری به ما می
رساند تا آنگاه که بالای سر شما قرار دارد ؟ آیا اراده آفریدگار نیکی ده ،
که مائده های گوناگونی خلق کرده است ، بر این قرار گرفته است که لطفش به
شما بیش از ما شامل شود ؟ من که چنین گمان نمی کنم !
در این گفته ها
ژرفای بحرانی که در وجدان نخبگان در دارالسلطنه تبریز ، ایجاد شده بود ، را
می توان دریافت . شکست ایرا ن از روس نخستین شکست فاجعه بار ایران نبود.
افتادن تبریز به دست عثمانی و فروپاشی ایران بدست افغان ها و ... اما در
این شکست یعنی شکست ایران از روس بود که باعث ایجاد سوال شد . این سوال بود
که باعث ایجاد بحران در وجدان ایرانی ( البته بهتره بگوییم نخبگان ایرانی )
شد و آستانه دوران جدید ایران شد
در 1213 که دارالسلطنه تبریز تاسیس
شد ، عباس میرزا ده ساله بود و برای همین ، کارها با تدبیر میرزا عیسی
ملقب به قائم مقام و معروف به میرزا بزرگ انجام می شد . فتحعلی شاه ،
عباس میرزا را به قائم مقام سپرده بود تا هم پیشکار او باشد و هم در تعلیم و
تربیت او بکوشد . اونه تنها ولیعهد را بلکه دو پسر خودش را تربیت کرد و
برخی از اطرافیان خود را برای تحصیل به انگلستان فرستاد و برای نخستین بار
اصلاحاتی را در ایالت آذربایجان ایجاد کرد .
منشعات قائم مقام : من بعد بساط کهنه برچینید و طرح نو در اندازید.
و از اینجا بود که تفکر مدرن با برچیدن بساط کهنه و در آنداختن طرح نو در اذهان نخبگان و به طبع آن در وجدان ایرانی بوجود آمد
باقی قصه تجدد بماند برای شبی دیگر
چاکر شما
دکی جون